گامی موثر در تربیت فرزندان
از جمله کارکردهای بسیار مهم خانواده تربیت فرزندان است . اختلال در این کارکرد زمانی پیش می آید که اولیاء نسبت به تربیت موثر و نیز ایجاد ارتباط سالم و سازنده با فرزندان خود ، آگاهی کافی نداشته باشند ازسوی دیگر تربیت صحیح فرزندان منوط به فراهم کردن شرایط ، امکانات و عوامل بی شماری است که شرح هر یک از این امکانات و عوامل تربیتی نیازمند تألیف کتاب های فراوان است در مقاله ی حاضر از بین صد ها عوامل موثر در تربیت ، فقط به یک عامل مهم اشاره شده است .
یکی از راه هایی که منجر به تربیت تأثیرگذار والدین و مربیان می گردد این است که والدین و مربیان قادر باشند الگوی اعتقادی عمیق و پایداری در مورد آن چه در زندگی روزمره انجام می دهند ، به فرزندان خود ارائه دهند یعنی کودک از طریق حالات و رفتارهای والدین به اطمینان آنان نسبت به درستی کارهایشان واقف شود . هر گونه رفتار و عمل موثر والد ، خود نیازمند پشتیبانی فرهنگی است - یعنی اعتقاد داشته باشد آن طریقی که امور را انجام می دهیم ، برای کودکان ما خوب است . اریکسون (1950) می گوید : در نگاه نخست این امر گیج کننده است که اطمینان والد چه ربطی به کودک دارد شاید در این جا اریکسون اندیشه هایی مشابه با روانپزشک معروف ، سالیوان در ذهن داشته است سالیوان معتقد بود که در نخستین ماه های زندگی ، کودک نوع ویژه ای از هم حسی بدنی با مادر یا جانشین او دارد ، به نحوی که کودک به طور خودکار حالت تنش مادر را احساس می کند . اگر مادر احساس اضطراب کند ، کودک نیز احساس اضطراب می کند و اگر مادر احساس آرامش کند ، کودک هم احساس آرامش می نماید . این تعامل های اولیه به نحو خود نگرش های و دیدگاه های بعدی را تحت تاثیر قرار می دهند از این قرار ، مهم است که والدین به صورتی منطقی ، احساس اعتماد و اطمینان به خود داشته باشند تا اینکه کودک در مورد تماس های بین فردی بیش از حد محتاط نشود. کودکان نیاز دارند احساس کنند که نزدیک بودن به دیگران به طور احساسی خوب و اطمینان بخش است.
تجربیات مشاوره ای در مرکز راهنمایی و مشاوره نشان می دهند که برای بسیاری از والدین جامعه ما همیشه آسان نیست که به روش تربیت کودکان خود اطمینان درونی داشته باشند این در حالی است که والدین نسل ما و نسل های گذشته حتی اگر شیوه های تربیتی ناصحیح را هم در تربیت فرزندان به کار می برند با اطمینان و اعتماد کافی شیوه های تربیتی خود را معتبر می دانستند و دچار تردید و دودلی نبودند والدین امروزی نسبت به والدین نسل های قبل ، بسیاری از فنون و شیوه های تربیتی را بهتر می دانند و به کار می گیرند ، اما تفاوت در این جاست که والدین امروزی با وجود دانسته های تربیتی ، بیشتر دچار تردید و دودلی اند و به یقین فرزندان به مردد بودن والدین خود آگاهی می یابند و این خود آسیب زاست . اسپاک در کتاب خود والدین را تشویق می کند که به خود اعتماد کنند او به والدین می گوید بیش از آنچه می اندیشند ، می دانند و آنان بهتر است برای پاسخگویی به نیازهای کودکان خویش از تصمیمات اولیه خود پیروی کنند اسپاک به اهمیت اینکه والدین صاحب یک اطمینان درونی باشند پی برده است از دیدگاه اریکسون والدین می توانند به وسیله دین و مذهب نوعی امنیت درونی به دست آورند ایمان و اطمینان درونی والدین به کودک انتقال می یابد و به وی یاری می دهد که احساس کند جهان مکانی است که ارزش و قابلیت اعتماد را دارد به هر حال کودکان بیش از آنچه ما بزرگتر ها فکر می کنیم ، قدرت درک دارند . کودکان به راحتی مکنونات درونی والدین خود را می فهمند . بنابراین به نظر می رسد وجود اطمینان و امینت درونی والدین گامی موثر در تربیت صحیح فرزندان می باشد .
کودک ، ظرفیت یا موضوع تربیت
کودک موجودی است با توانمندی های گسترده ، پیچیده و حتی ناشناخته . موجودی با این وضع ، آمادگی آن را دارد تا بی نهایت رشد کند ، ببالد و تا رسیدن سرمنزل لایزال بپوید . در کودک در خانواده به دنیا می آید و رشد و تربیت او نیز در خانه آغاز می شود حتی استمرار تربیت کودک در نهادهای مدنی ، چون مدرسه و دانشگاه نیز با پشتیبانی و هدایت خانواده انجام می گیرد . به این ترتیب خانواده مهد تربیت کودک و محل انتقال فرهنگ به اوست . انجام چنین رسالتی بدون شناخت کودک به درستی امکانپذیر نیست . یکی از لوازم شناخت کودک ، شناخت ابعاد شخصیت اوست ، یعنی تحلیل دنیای جسمانی و روانی او به عناصر قابل فهم و تربیت پذیر .
انسان موجودی است واحد. هرچند که به اعتباری مرکب است از جسم و جان و جسم او نیز مرکب از اندام ها و دستگاه های گوناگونی است ، لیکن تمامی اینها حول محور خود سازمان یافته و موجود وحدت یافته و یگانه را ایجاد کرده اند . علم روانشناسی مفهوم خود را برای نشان دادن جنبش های گوناگونی از دنیای روانشناختی انسان به کار گرفته است و از آن جمله برای بیان جنبه های وحدت یافته و یگانه ی شخصیت آدمی ( پروین ، 1381) هر انسانی خود را با همین معنا و مفهوم یگانگی و وحدت یافتگی درک می کند و می دانند که به رغم داشتن اندام های گوناگون و نیز داشتن امتداد زمانی در گذشته ، حال و آینده و نیز با علم به این که در حیطه های مختلف زندگی ، نقش های گوناگونی و گاه متضادی ایفا می کند ، لیکن فردی است یگانه این احساس با وجود غیر عینی بودن و غیر قابل درک بودن بوسیله حواس ظاهری ، چنان محکم و استوار است و چنان عمومیت دارد که حتی رفتار گرایان که به جنبه های درونی انسان بی توجه بوده حتی گاه منکران آن اند ، مفهوم خودرا پذیرفته اند اسکینر یکی از سردمداران رفتارگرایی ، مفهوم خود را می پذیرد و از آن تعاریفی هر چند ضد و نقیض ارائه می دهد ، ( فیست ، 1990) . به رغم یگانگی وجود انسان و غیر قابل تجزیه بودنش ، حتی به جسم و جان او عملا نشان می دهد که دارای ابعاد گوناگون است ، وجود بعد برای یک شیء موجب تجزیه او نمی شود اشیای مادی به رغم وحدت و یکی بودن دارای ابعادی از نوع طول ، عرض و ارتفاع اند اما این ابعاد وحدت و یکپارچگی اشیاء را از بین نمی برند در دنیای روان انسان نیز به رغم وجود یکپارچگی و وحدت ، ابعادی وجود دارد مهم ترین ابعادی که می توان برای زندگی روانی انسان برشمرد ، عبارتند از :
1- بعد شناختی
2- بعد عاطفی
3- بعد حرکتی - جسمانی
4- بعد اجتماعی
5- بعد اخلاقی
6- بعد هنری
این ابعاد همان گونه که گفتیم نه تنها یکپارچگی روانی انسان را تهدید نمی کنند بلکه مقّوم و مؤید آن نیز هستند . زیرا نشان می دهند که هر یک با حفظ حدود خود ، متأثر از سایر ابعاد و وابسته به آنها نیز می باشند . بعد شناختی انسان یعنی جنبه های گوناگون ادراکی او ، ضن اینکه مستقلا بعد مهمی از دنیای روانشناختی انسان را می سازد ، لکن متأثر از ابعاد دیگری چون بعد عاطفی ، اجتماعی و حرکتی نیز هستند . استقلال آن موجب برجستگی وجهی از وجوه انسان و وابستگی آن به سایر ابعاد نشانگر وحدت یافتگی زیربنایی آن با سایر ابعاد در کنه وجود اوست . با این توصیف هر چند که هدف تربیت انسان است لیکن برای تربیت صحیح باید همه ابعاد روانشناختی او مورد توجه قرار گیرد . تربیتی درست است که انسان را با تمامی ابعادش هدف قرار دهد نه در بعد یا ابعادی محدود .
1- بعد شناختی : بعد شناختی انسان بر جنبه های ادراکی او تاکید دارد . در منطق ، شناخت را متشکل از تصور و تصدیق می دانند . تصور عبارت است از مفهوم و صورتی منفرد مانند درخت و احمد . تصدیق ارتباط دو تصور را نشان می دهد . مانند - احمد یک مرد است - و - درخت یک گیاه است - امروز در علم روانشناسی همین دو مفهوم به ظاهر ساده یعنی تصور و تصدیق به شکل گسترده ای مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است حافظه به عنوان محلی برای نگهداری تصورات و تصديقات از زواياي گوناگون مورد بررسي قرار گرفته است و آن را به حافظه ي كوتاه مدت و حافظه ي بلند مدت ، تقسيم كرده اند و اخيرا اين تقسيم بندي را كامل تر كرده و آن را به حافظه ي كاري و حافظه ي بلند مدت تقسيم كرده اند . اين تقسيم بندي نسبت به تقسيم بندي قبل كاملتر و با واقعيت منطبق تر است .
گذشته از حافظه ، روابط بين تصورات يا به عبارتي چگونگي شكل گيري تصديقات نيز از زواياي گوناگون در علم روانشناسي مورد بررسي قرار گرفته است . انتزاع يا جداسازي جنبه هاي مختلف يك شي ء از قبيل وزن ، حجم توده و مقايسه ي بين اوزان ، احجام و اجرام ، همگي در طي تحول شناختي كودك به وجود مي آيند و گسترش مي يابند . در تربيت بعد شناختي بايد تمامي اين وجوه مد نظر قرار گيرند . به عبارت ديگر براي پرورش جنبه ي شناختي كودك نه تنها بايد تصور و تصديقاتي را به عنوان مصالح اوليه ي تفكر در اختيار كودك قرار دهيم بلكه مهم تر از آن بايد به نحوه ي پردازش داده هاي شناختي نيز توجه داشته باشيم . يعني نه تنها بايد افكار را به كودك آموخت ، بلكه بايد روش فكر كردن را نيز به وي آموزش داد .
در تربيت بعد شناختي به مسئله ي خلاقيت نيز بايد توجهي خاص داشت . انسان به كمك خلاقيت خود توانسته است بسياري از قالب هاي فكري پيشينيان خود را بشكند و طرح هاي نويي را به عالم انساني عرضه كند . تربيت بايد امكان گسترش خلاقيت را براي كودكان و نوجوانان فراهم آورد . خلاصه آن كه تربيت شناختي بايد فرزند انسان را در استفاده ي گسترده و همه جانبه از توانمندي هاي ذهني اش ، يعني استفاده از حافظه و جنبه هاي گوناگون آن ، استفاده از استدلال و تفكر منطقي و نيز گسترش خلاقيت ، ياري كند . تربيت ضمن توجه به ساير ابعاد شخصيت انسان بايد بعد شناختي او را تا حد امكان پرورش دهد.
ادامه توضيحات در پيوند بعدي به شما خواننده محترم ارائه مي گردد.
نظرات شما عزیزان: